English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9446 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
prior admission U اجازه پرواز قبلی هوایی اجازه عبور قبلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prior permission U اجازه قبلی پرواز
buffer U وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند
presentiments U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
presentiment U عقیده قبلی نسبت بچیزی احساس وقوع امری از پیش روشن بینی قبلی
flight clearance U اجازه پرواز
passage U اجازه عبور
passes U اجازه عبور
passed U اجازه عبور
passages U اجازه عبور
conge U اجازه عبور
transit bill U اجازه عبور
pass U اجازه عبور
provisional ball U گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
safe-conducts U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
safe conduct U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
air traffic control clearance U اجازه حرکت و عبور و مرورهواپیما
safe conducts U اجازه عبور از منطقه ممنوعه
train path U اجازه عبور ترن روی یک خط
franked U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frank U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
bandpass filter U فیلتر الکترونیکی که به فرکانسهای خالص اجازه عبور میدهد و سایر فرکانسها را ترد میکند
filters U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
filter U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
flat U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
flattest U برنامه پایگاه داده که به دادههای رابط های اجازه نمیدهند. و فقط اجازه ذخیره داده در یک فایل میدهد
clearance U اجازه ترخیص اجازه نامه
emulation U رفتار یک چاپگر یا کامپیوتر که دقیقاگ مشابه دیگری باشد و به برنامههای مشابه اجازه اجرا و به دادههای مشابه اجازه پردازش می دهند
diode U قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
fore U قبلی
ex- U قبلی
predecessors U قبلی
predecessor U قبلی
preceding U قبلی
one-time U قبلی
foregone U قبلی
prior U قبلی
ex U قبلی
previous U قبلی
aforetime U قبلی
preengagement U تعهد قبلی
premonition U اخطار قبلی
premonitions U اخطار قبلی
preexistence U موجودیت قبلی
forethought U اندیشه قبلی
predilections U تمایل قبلی
predilection U تمایل قبلی
pre arrengement U قرار قبلی
predispostion U تمایل قبلی
predesignation U تعیین قبلی
presupposition U فرض قبلی
late war U جنگ قبلی
precognition U اطلاع قبلی
precompression U تراکم قبلی
preconidtion U شرط قبلی
pre arrangement U قرار قبلی
forewarning U اخطار قبلی
prepossession U تصرف قبلی
presuppositions U فرض قبلی
prefiguration U تصور قبلی
preoccupation U اشغال قبلی
preoccupations U اشغال قبلی
preview U اطلاع قبلی
previews U اطلاع قبلی
premeditation U قصد قبلی
pretreatment U معالجه قبلی
previous work U کارهای قبلی
backgrounds U معلومات قبلی
background U معلومات قبلی
at sight U بی مطالعه قبلی
premeditatedly U با اندیشه قبلی
foredoom U محکومیت قبلی
preformation U تشکیل قبلی
premeditated U با قصد قبلی
pregiurement U احتساب قبلی
foretoken U اعلام قبلی
prefiguration or prefigurement U نمایش قبلی
foretype U نمونه قبلی
chains U از کلمه قبلی
chain U از کلمه قبلی
foreordainment U حکم قبلی
at ten minutes notice U با ده دقیقه اخطار قبلی
as you were U به حالت قبلی برگردید
malice aforethought U سوء نیت قبلی
forebedement U اخبار قبلی پیشگویی
premonitory U متضمن اخطار قبلی
off the cuff <idiom> U بدون آمادگی قبلی
bias U ولتاژ قبلی دادن
pre indexing U شاخص گذاری قبلی
biases U ولتاژ قبلی دادن
prelibation U ازمایش یانوشیدن قبلی
A one-month notice. U اطلاع قبلی یک ماهه
pre indexing U فهرست سازی قبلی
pre engaged U دارای تعهد قبلی
prognostications U تشخیص قبلی مرض
prognostication U تشخیص قبلی مرض
leave hanging (in the air) <idiom> U بدون تصمیم قبلی
sight-reads U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight-read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading U بدون مطالعه قبلی خواندن
prepossession U اشغال قبلی تمایل بیجهت
sight-reading U بدون امادگی قبلی اجراکردن
sight read U بدون امادگی قبلی اجراکردن
prognosticate U تشخیص دادن قبلی مرض
quondam U قبلی مربوط به چندی قبل
prerequisite U شرط قبلی لازمه امری
prerequisites U شرط قبلی لازمه امری
prognosticator U تشخیص دهنده قبلی مرض
prenotion U احساس قبلی نسبت بچیزی
a priori U بدون بررسی یا آزمایش قبلی
foredknowlege U اطلاع قبلی علم غیب
premonition U برحذر داشتن فکر قبلی
premonitions U برحذر داشتن فکر قبلی
free wheeling U بازی بدون نقشه قبلی
prefiguration U پیش بینی احتساب قبلی
premisses U فرض قبلی فرضیه مقدم
precognitive U وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
sneak previews U نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
premised U فرض قبلی فرضیه مقدم
premise U فرض قبلی فرضیه مقدم
sneak preview U نمایش قبلی فیلم بطورخصوصی
pre condition U شرط لازم الاجرای قبلی
prefiguration or prefigurement U تشبیه از پیش تصور قبلی
sight-reads U بدون مطالعه قبلی خواندن
inherited error U خطایی در فرآیند یا عمل قبلی
precombustion chamber engine U موتور با اطاق احتراق تراکم قبلی
Do not do any thing without due reflection . U بدون فکر قبلی اقدامی نکنید
foretaste U ازمایش قبلی پیش بینی کردن
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
zero hour U هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
go off half-cocked <idiom> U صحبت یا انجام کاری بون آمارگی قبلی
french leave U مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
post edit U ویرایش داده بدست امده ازمحاسبه قبلی
cancel U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancelling U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
cancels U لغو کردن دستور قبلی رالغو کنید
package shows U نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
Mentioning his ex-wife's name was like waving a red flag in front of a bull. U تا اسم زن قبلی او [مرد] را آوردم خونش به جوش آمد.
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
undoes U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
undo U برای برگشتن به وضعیت قبلی , معمولاگ دستور ویرایش
decisions U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
firewall U سیستم امنیتی سخت افزار یا نرم افزار بین سرور یا اینترنیت و اینترنت عمومی . سیستم اجازه عبور اطلاعات به اینترنت را میدهد ولی داده ورودی را بررسی میکند پیش از ارسال آن به سرور خصوصی
prolepsis U فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
Can I make an appointment for friday? U آیا میتوانم برای روز جمعه وقت قبلی بگیرم؟
predicted log racing U مسابقه قایق موتوری باپیشبینی قبلی زمان از طرف راننده
counter disengagement U حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
impulsive U کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
incremental backup U تابع پشتیبان که فقط فایل هایی را ذخیره میکند که نسبت به ذخیهر قبلی تغییر کرده اند
fly through U عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
random access U فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
permission U اجازه
licensure U اجازه
licences U اجازه
ok U اجازه
licenses U اجازه
fiats U اجازه
unauthorized U بی اجازه
warrent U اجازه
liberties U اجازه
liberty U اجازه
fiat U اجازه
okay U اجازه
permitting U اجازه
permits U اجازه
permit U اجازه
licence U اجازه
approval U اجازه
authorization U اجازه
license U اجازه
licensing U اجازه
ratification U اجازه
by permission of U با اجازه
leave U اجازه
leaving U اجازه
authority U اجازه
authorisations U اجازه
readout U وسیله نمایش که با نوشتن حروف جدید حروف قبلی را پاک میکند
reconstitutes U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
palinode U قطعه شعر یا سرودی که مطلب شعر یا سرود قبلی راانکار کند
reconstitute U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
reconstituting U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
sequential U مدار منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبلی دارد
reconstituted U برگرداندن فایل به وضعیت قبلی , ذخیره سازی فایل پس از خرابی یا صدمه
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
relative U دادهای که اطلاعات مختصات جدید دررابط ه با مختصات قبلی میدهد
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
Recent search history Forum search
2New Format
2May enquiries be made to your previous employers
2May enquiries be made to your previous employers
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
3من داکتر هستم
1رخست دادن
0به کدام قسمت پرواز باید مراجعه کنم
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com